چرا افسردگی جدی است؟

انواع مختلفی از افسردگی وجود دارد، از جمله افسردگی اساسی ، اختلال افسردگی مداوم (که به آن دیستیمیا نیز گفته می‌شود ) و همچنین انواع موقعیتی مانند اختلال عاطفی فصلی و افسردگی پس از زایمان .

پاتریشیا آرین، روانشناس بالینی و استاد روانپزشکی و علوم رفتاری در دانشکده پزشکی دانشگاه واشنگتن، می‌گوید: «درک ما از افسردگی در پزشکی واقعاً در حال تکامل است. ما قبلاً همه را در دسته افسردگی اساسی قرار می‌دادیم، اما طی حدود 10 سال گذشته متوجه شده‌ایم که همه در این دسته قرار نمی‌گیرند.»

هر کسی با هر سن، جنسیت، نژاد، توانایی یا پیشینه فرهنگی می‌تواند به افسردگی مبتلا شود. و این یک مشکل جدی است: طبق داده‌های موسسه ملی سلامت روان، در طول دهه‌های گذشته، خودکشی در ایالات متحده  افزایش یافته است .

علاوه بر این، سازمان بهداشت جهانی افسردگی را به عنوان یکی از علل اصلی ناتوانی در سراسر جهان فهرست می‌کند.

آرین می‌گوید: «افسردگی فقط باعث غیبت نمی‌شود، بلکه باعث حضورگرایی هم می‌شود، یعنی شما در محل کار هستید اما نمی‌توانید خوب کار کنید، تمرکز برایتان سخت است و کیفیت کار خوب نیست، اما همچنان سر کار حاضر می‌شوید چون از مرخصی استعلاجی راحت نیستید.» 

عدم تعادل شیمیایی مغز

عوامل زیادی می‌توانند در ایجاد افسردگی نقش داشته باشند. یکی از فرضیه‌های شناخته‌شده، عدم تعادل مواد شیمیایی مغز، به نام انتقال‌دهنده‌های عصبی، است. 

انتقال‌دهنده‌های عصبی، مانند دوپامین، سروتونین و نوراپی نفرین، همگی عملکردهای تا حدودی متفاوتی دارند، اما همگی پیام‌های شیمیایی را بین نورون‌های مغز منتقل می‌کنند. پیام‌هایی که آنها ارسال می‌کنند، در خلق و خوی فرد در هر لحظه نقش دارند. 

چندین راه برای ایجاد عدم تعادل وجود دارد. سلول‌هایی که پیام‌های شیمیایی را دریافت می‌کنند ممکن است پذیرای آنها نباشند، یا مغز ممکن است مقادیر کمتری از انتقال‌دهنده‌های عصبی خاص را نسبت به حد مطلوب تولید کند. 

انتقال‌دهنده‌های عصبی به‌طور منظم طی فرآیندی به نام بازجذب، جذب نورون‌ها می‌شوند که مانع از انتقال پیام‌های انتقال‌دهنده‌های عصبی می‌شود. عدم تعادل همچنین ممکن است در صورتی رخ دهد که مغز اساساً انتقال‌دهنده‌های عصبی را خیلی سریع "پاکسازی" کند.

آرین می‌گوید این انواع مختلف عدم تعادل می‌تواند تا حدودی توضیح دهد که چرا افسردگی در هر فرد متفاوت است و چرا برخی افراد به انواع خاصی از درمان بهتر پاسخ می‌دهند. 

نواحی مغزی دخیل در افسردگی

به نظر می‌رسد چندین ناحیه از مغز به طور خاص نقش عمده‌ای در ایجاد علائم افسردگی دارند. 

آمیگدال، که در اعماق مرکز مغز قرار دارد، در بسیاری از پاسخ‌های عاطفی از جمله فعال کردن پاسخ ترس مغز و بدن نقش دارد. این ناحیه در افراد مبتلا به افسردگی فعالیت بیشتری دارد. 

تحقیقات همچنین نشان داده است که در افراد مبتلا به افسردگی مزمن، به نظر می‌رسد برخی از نواحی مغز کوچک می‌شوند - و بنابراین عملکرد ضعیف‌تری دارند. این نواحی شامل هیپوکامپ، که در حافظه بلندمدت نقش دارد، و تالاموس، که چرخه‌های خواب و بیداری را تنظیم می‌کند و ورودی‌های حسی و حرکتی را مدیریت می‌کند، می‌شود. 
 
توجه به این نکته مهم است که اگرچه عدم تعادل شیمیایی و سایر مکانیسم‌های مغزی در افسردگی دخیل هستند، اما به تنهایی باعث افسردگی نمی‌شوند. ژنتیک، تجربیات آسیب‌زا، شرایط پزشکی، استرس مزمن و حتی ویژگی‌های شخصی می‌توانند احتمال ابتلا به افسردگی را در فرد افزایش دهند.

آرین می‌گوید: «بعضی افراد از نظر احساسی واکنش‌پذیرتر هستند و احساسات خود را قوی‌تر درک می‌کنند. این به تنهایی لزوماً به این معنی نیست که آنها به بیماری روانی مبتلا می‌شوند، اما ممکن است در موقعیت‌هایی که کنترل زیادی ندارند، در معرض خطر بیشتری باشند.»