رفتار درمانی ADHD

رفتار درمانی ADHD

کودکان مبتلا به ADHD اغلب از رفتار درمانی، آموزش مهارت های اجتماعی، آموزش مهارت های والدین و مشاوره بهره می برند که ممکن است توسط روانپزشک، روانشناس، مددکار اجتماعی یا سایر متخصصان سلامت روان ارائه شود. برخی از کودکان مبتلا به ADHD ممکن است شرایط دیگری مانند اختلال اضطراب یا افسردگی نیز داشته باشند. در این موارد، مشاوره ممکن است هم به ADHD و هم به مشکل موجود کمک کند.

نمونه هایی از درمان عبارتند از:

  • رفتار درمانی. معلمان و والدین می‌توانند استراتژی‌های تغییر رفتار، مانند سیستم‌های پاداش نمادین و وقفه‌های زمانی را برای رویارویی با موقعیت‌های دشوار بیاموزند.
  • آموزش مهارت های اجتماعی. این می تواند به کودکان کمک کند تا رفتارهای اجتماعی مناسب را بیاموزند.
  • آموزش مهارت های فرزندپروری. این می تواند به والدین کمک کند تا راه هایی را برای درک و هدایت رفتار فرزندشان ایجاد کنند.
  • روان درمانی. این به کودکان بزرگتر مبتلا به ADHD اجازه می دهد تا در مورد مسائلی که آنها را آزار می دهد صحبت کنند، الگوهای رفتاری منفی را بررسی کنند و راه های مقابله با علائم خود را بیاموزند.
  • خانواده درمانی. خانواده درمانی می تواند به والدین و خواهر و برادرها کمک کند تا با استرس زندگی با فردی که ADHD دارد مقابله کنند .

بهترین نتایج زمانی حاصل می شود که از رویکرد تیمی استفاده شود، با همکاری معلمان، والدین، درمانگران و پزشکان. خود را در مورد ADHD و خدمات موجود آموزش دهید. با معلمان فرزندتان کار کنید و آنها را به منابع اطلاعاتی قابل اعتماد ارجاع دهید تا از تلاش های آنها در کلاس حمایت کنید.

 


یک روانشناس کودک چه می کند؟

روانشناسی کودک به درمان طیف گسترده ای از مسائل و اختلالات اشاره دارد که بر کودکان و خانواده های آنها تأثیر می گذارد.

کاری که آنها انجام می دهند

وظایف شغلی روانشناسان کودک شامل انجام تست ها، انجام تحقیقات و شرکت در جلسات درمانی با افراد، خانواده ها و گروه ها است. روانشناسان کودک در مطب های خصوصی، مدارس، بیمارستان ها و سازمان های دولتی کار می کنند.

اختلالات عاطفی، روانی و رفتاری که کودکان را تحت تاثیر قرار می دهند، اغلب متفاوت از بزرگسالان درمان می شوند. به طور معمول، یک روانشناس کودک برای ایجاد اعتماد و صحبت صمیمانه با مشتریان به صورت انفرادی کار می کند. در بسیاری از موارد، مراقبان کودک یا سایر افراد مهم (مثلا معلم، متخصص اطفال) در روند درمان دخیل هستند و روانشناسی کودک و خانواده را به یک مهارت مهم برای فارغ التحصیلان تبدیل می کند.

برخی از روانشناسان کودک در محیط های بالینی که مستقیماً با مشتریان خود کار می کنند، تمرین می کنند. سایر روانشناسان کودک در سمت های تحقیقاتی در موسسات دانشگاهی، دولتی یا خصوصی کار می کنند. برخی از روانشناسان کودک که در مدارس کار می کنند بر چگونگی تأثیر اختلالات رفتاری و روانی بر یادگیری تمرکز می کنند. آنها ممکن است به دانش آموزان کمک کنند تا مشکلات خود را برطرف کنند، برنامه های عملکردی را اجرا کنند، و برای معلمان و سرپرستان مشاوره ارائه دهند. هدف نهایی روانشناسان کودک هماهنگ کردن مراقبت و بهبودی کودکان مبتلا به این اختلالات است.

رشد شغلی

چشم انداز شغلی برای روانشناسان در چند سال آینده امیدوارکننده است، که شامل مشاغلی برای کسانی است که دارای مدرک روانشناسی کودک هستند. اداره آمار کار ایالات متحده (BLS) گزارش می دهد که اشتغال روانشناسان تا سال 2032 شش درصد رشد خواهد کرد که به طور متوسط ??سالانه 12000 شغل ایجاد می کند.

پیش‌بینی می‌شود که استخدام کلی روان‌شناسان بالینی، مشاوره و مدارس به دلیل تقاضای خدمات روان‌شناختی در مدارس، سازمان‌های آموزشی، بیمارستان‌ها، مراکز بهداشت روان و آژانس‌های خدمات اجتماعی افزایش یابد. علاوه بر روانشناسانی که خوداشتغال بودند، بزرگترین کارفرمایان روانشناس در سال 2022 مدارس ابتدایی و متوسطه در سطوح محلی، ایالتی و خصوصی بودند.

پتانسیل حقوق و دستمزد

طبق BLS ، متوسط ??دستمزد برای روانشناسان بالینی، مشاوره و مدرسه در ماه می 2023 92740 دلار بود. کسانی که در مدارس ابتدایی و متوسطه کار می کنند 84440 دلار درآمد داشتند در حالی که افرادی که برای دولت کار می کردند به طور متوسط ????115400 دلار درآمد داشتند. اکثر روانشناسان در کلینیک ها، دولت، صنعت یا مدارس به طور تمام وقت در ساعات کاری منظم کار می کنند. روانشناسان کودک و خانواده که تمرین خاص خود را دارند می توانند ساعات کاری خود را تعیین کنند.

 


یک روانشناس کودک چه می کند؟

روانشناسی کودک به درمان طیف گسترده ای از مسائل و اختلالات اشاره دارد که بر کودکان و خانواده های آنها تأثیر می گذارد.

کاری که آنها انجام می دهند

وظایف شغلی روانشناسان کودک شامل انجام تست ها، انجام تحقیقات و شرکت در جلسات درمانی با افراد، خانواده ها و گروه ها است. روانشناسان کودک در مطب های خصوصی، مدارس، بیمارستان ها و سازمان های دولتی کار می کنند.

اختلالات عاطفی، روانی و رفتاری که کودکان را تحت تاثیر قرار می دهند، اغلب متفاوت از بزرگسالان درمان می شوند. به طور معمول، یک روانشناس کودک برای ایجاد اعتماد و صحبت صمیمانه با مشتریان به صورت انفرادی کار می کند. در بسیاری از موارد، مراقبان کودک یا سایر افراد مهم (مثلا معلم، متخصص اطفال) در روند درمان دخیل هستند و روانشناسی کودک و خانواده را به یک مهارت مهم برای فارغ التحصیلان تبدیل می کند.

برخی از روانشناسان کودک در محیط های بالینی که مستقیماً با مشتریان خود کار می کنند، تمرین می کنند. سایر روانشناسان کودک در سمت های تحقیقاتی در موسسات دانشگاهی، دولتی یا خصوصی کار می کنند. برخی از روانشناسان کودک که در مدارس کار می کنند بر چگونگی تأثیر اختلالات رفتاری و روانی بر یادگیری تمرکز می کنند. آنها ممکن است به دانش آموزان کمک کنند تا مشکلات خود را برطرف کنند، برنامه های عملکردی را اجرا کنند، و برای معلمان و سرپرستان مشاوره ارائه دهند. هدف نهایی روانشناسان کودک هماهنگ کردن مراقبت و بهبودی کودکان مبتلا به این اختلالات است.

رشد شغلی

چشم انداز شغلی برای روانشناسان در چند سال آینده امیدوارکننده است، که شامل مشاغلی برای کسانی است که دارای مدرک روانشناسی کودک هستند. اداره آمار کار ایالات متحده (BLS) گزارش می دهد که اشتغال روانشناسان تا سال 2032 شش درصد رشد خواهد کرد که به طور متوسط ??سالانه 12000 شغل ایجاد می کند.

پیش‌بینی می‌شود که استخدام کلی روان‌شناسان بالینی، مشاوره و مدارس به دلیل تقاضای خدمات روان‌شناختی در مدارس، سازمان‌های آموزشی، بیمارستان‌ها، مراکز بهداشت روان و آژانس‌های خدمات اجتماعی افزایش یابد. علاوه بر روانشناسانی که خوداشتغال بودند، بزرگترین کارفرمایان روانشناس در سال 2022 مدارس ابتدایی و متوسطه در سطوح محلی، ایالتی و خصوصی بودند.

پتانسیل حقوق و دستمزد

طبق BLS ، متوسط ??دستمزد برای روانشناسان بالینی، مشاوره و مدرسه در ماه می 2023 92740 دلار بود. کسانی که در مدارس ابتدایی و متوسطه کار می کنند 84440 دلار درآمد داشتند در حالی که افرادی که برای دولت کار می کردند به طور متوسط ????115400 دلار درآمد داشتند. اکثر روانشناسان در کلینیک ها، دولت، صنعت یا مدارس به طور تمام وقت در ساعات کاری منظم کار می کنند. روانشناسان کودک و خانواده که تمرین خاص خود را دارند می توانند ساعات کاری خود را تعیین کنند.

 


افسردگی چگونه درمان می شود؟

افسردگی یک مشکل جدی برای سلامتی است و باید توسط یک پزشک واجد شرایط مدیریت شود. پزشک عمومی شما می‌تواند خلق و خوی شما و سلامت کلی شما را ارزیابی کند و رویکردهای درمانی را بر اساس عوامل متعددی از جمله نوع افسردگی، شدت علائم و اینکه آیا اولین دوره یا دوره عود کننده را تجربه می‌کنید، پیشنهاد می‌کند.

3 رویکرد اصلی برای درمان افسردگی وجود دارد:

  • تغییرات سبک زندگی - از جمله کاهش مصرف مواد ، بهبود خواب، ورزش)
  • درمان‌های روان‌شناختی - از جمله «گفتار درمانی» مانند CBT ، تمرکز حواس و درمان‌های آنلاین
  • فیزیوتراپی - از جمله داروها و ECT

اغلب این درمان ها به صورت ترکیبی استفاده می شوند.

طیف وسیعی از داروها برای درمان افسردگی استفاده می شود. پزشک شما با شما همکاری خواهد کرد تا موردی که برای شما مناسب است را بیابد. ممکن است چندین هفته طول بکشد تا یک داروی ضد افسردگی به طور کامل عمل کند و اغلب پزشک ممکن است نیاز به تنظیم دوز شما داشته باشد.

مهم است که در این مدت پشتیبانی کامل دریافت کنید. اگر به پشتیبانی نیاز دارید، Beyond Blue یک خط پشتیبانی مشاوره تلفنی یا چت آنلاین رایگان و محرمانه با متخصصان بهداشت روان آموزش دیده دارد. ممکن است قبل از در دسترس بودن یک مشاور منتظر بمانید.

با همکاری با پزشک خود و استفاده از حمایت های موجود، شانس خوبی برای بهبود افسردگی شما وجود دارد.

آیا می توان از افسردگی پیشگیری کرد؟

حتی اگر در برابر افسردگی آسیب پذیرتر هستید، کارهای زیادی می توانید برای دور نگه داشتن علائم انجام دهید.

برخی از استراتژی های اثبات شده برای کمک به شما در خوب ماندن عبارتند از:

  • ورزش کردن
  • اجتناب از سطوح مضر الکل و سایر مواد
  • داشتن خواب کافی
  • کاهش اضطراب، مانند تکنیک های آرام سازی
  • اجتماعی بمانید، بنابراین از منزوی شدن خودداری می کنید

عوارض افسردگی چیست؟

هنگامی که افسردگی بسیار شدید می شود، می توانید افکار تاریک را تجربه کنید و حتی می تواند منجر به خودکشی شود. اگر به خودکشی فکر می کنید ، صحبت با فردی که به او اعتماد دارید می تواند کمک کننده باشد.

اگر فردی که به او اهمیت می دهید افسردگی شدید دارد، علائم هشدار دهنده را یاد بگیرید ، زیرا ممکن است آنقدر احساس بدی داشته باشد که نتواند به تنهایی راه خروج را ببیند.

 


چه چیزی باعث OCD می شود

علیرغم طیف وسیعی از نظریه ها و تحقیقات قابل توجه، دانشمندان تاکنون نتوانسته اند علت قطعی برای اینکه چرا یک فرد به اختلال وسواس فکری-اجباری (OCD) مبتلا می شود، شناسایی کنند.

با این حال، تئوری های زیادی پیرامون علل بالقوه OCD وجود دارد که شامل یکی از یا ترکیبی از هر دو می شود. عصب‌بیولوژیکی، ژنتیکی، رفتارهای آموخته‌شده، حاملگی، عوامل محیطی یا رویدادهای خاصی که باعث ایجاد اختلال در یک فرد خاص در یک مقطع زمانی خاص می‌شود.

ما برخی از نظریه های پیشنهادی را در این صفحه خلاصه می کنیم، اما قبل از شروع مهم است که روشن کنیم که این فقط یک نظریه است.

توضیحات زیادی در مورد اینکه چرا افراد مبتلا به OCD می شوند وجود دارد. برخی استدلال کرده اند که این ارثی است، در حالی که برخی دیگر گفته اند که رویدادهای زندگی می توانند باعث آن شوند. برخی دیگر معتقدند که علت آن عدم تعادل شیمیایی در مغز است. افراد مختلف، محققان مختلف توضیحات مختلف را مفیدتر از دیگران می دانند. اما نکته اینجاست، ما به سادگی نمی دانیم!

بنابراین اجازه دهید برخی از آن توضیحات را خلاصه کنیم.

 عوامل بیولوژیکی

برخی از محققان سلامت روان ما را تشویق کرده اند که به تحقیق در مورد اسکن مغز و موارد مشابه فکر کنیم که نشان می دهد OCD با یک علت ژنتیکی یا بیولوژیکی مرتبط است. این تحقیق اغلب بر حسب عدم تعادل شیمیایی در مغز، مدارهای معیوب مغز یا نقص های ژنتیکی توصیف می شود.

با این حال، علیرغم تشخیص اینکه بخش‌های خاصی از مغز در مبتلایان به OCD متفاوت است، در مقایسه با افراد غیرمبتلا، هنوز مشخص نیست که این تفاوت‌ها چگونه با مکانیسم‌های دقیق OCD مرتبط هستند.

مطالعات تصویربرداری مغز به طور مداوم الگوهای جریان خون متفاوتی را در بین افراد مبتلا به OCD در مقایسه با گروه کنترل نشان داده است و مناطق قشر مغز و عقده های قاعده ای به شدت دخیل هستند. با این حال، مطالعات متاآنالیز بعدی نشان داد که تفاوت بین افراد مبتلا به OCD و افراد سالم به طور مداوم فقط در شکنج مداری و سر هسته دمی مشاهده می شود.

بنابراین بله، در حالی که این درست است که می گویند گاهی اوقات افراد مبتلا به OCD فعالیت مغزی متفاوتی دارند، می توان استدلال کرد که چنین چیزی قابل انتظار است.

اسکن مغز به الگوهای مختلف فعالیت در مغز حساس است و به عنوان مثال می تواند تفاوت را از نظر نحوه واکنش مغز بین نوازندگان متخصص گوش دادن به موسیقی و افرادی که دانش خاصی از موسیقی ندارند، تشخیص دهد.

این نواحی از مغز در محیط‌های خاصی که فرد نگران است، مرتبط می‌شوند و «روشن» می‌شوند. بنابراین تعجب آور نیست که بین افراد مبتلا به OCD و افراد فاقد تفاوت های فعال سازی مغز وجود دارد. این بدان معنا نیست که OCD یک بیماری بیولوژیکی است.

پانداها

یافته‌ای در سال 1998 عقده‌های قاعده‌ای را به‌عنوان یک منطقه کلیدی مغز در OCD با کشف این که در زیرگروهی از کودکان مبتلا به OCD، این اختلال ممکن است توسط عفونت‌ها ایجاد شده باشد، دخیل دانست.

عفونت‌های استرپتوککی باعث ایجاد یک پاسخ ایمنی می‌شوند که در برخی افراد آنتی‌بادی‌هایی تولید می‌کند که با گانگلیون‌های پایه واکنش متقابل دارند. توضیح این بود که برخی از کودکان پس از عفونت شدید گلودرد استرپتوکوکی شروع به نشان دادن علائم OCD می کنند. تصور می‌شود که پاسخ طبیعی بدن به عفونت، یعنی تولید آنتی‌بادی‌های خاص، زمانی که به قسمت‌هایی از مغز هدایت می‌شود، ممکن است به نوعی با اختلالات D یوروروانی D اتوایمیون P اطفال مرتبط با عفونت ترپتوکوکی PANDAS) مرتبط باشد .

این مکانیسم ممکن است زیر گروه کودکانی را توضیح دهد که OCD در آنها پس از عفونت استرپتوکوک ایجاد می‌شود و با عفونت‌های مکرر بدتر می‌شود. با این حال، مطالعه بعدی در سال 2004 هیچ ارتباطی بین عفونت های بعدی و تشدید علائم پیدا نکرد.

آنچه ما می دانیم این است که اگر OCD ناشی از عفونت گلودرد استرپتوکوکی باشد، علائم به سرعت شروع می شوند، احتمالاً ظرف یک یا دو هفته.

بنابراین ممکن است PANDAS در حالی که دلیلی برای OCD نیست، علائمی را در کودکانی که از قبل مستعد ابتلا به این اختلال هستند، ممکن است از طریق ژنتیک یا سایر توضیحات علت ایجاد کند.

عوامل ژنتیکی

به طور کلی، مطالعات ژنتیکی تمایل به اضطراب را در خانواده ها نشان می دهد، اگرچه این احتمالاً جزئی است.

برخی تحقیقات به این احتمال اشاره می‌کنند که مبتلایان به OCD یکی از اعضای خانواده مبتلا به OCD یا یکی از اختلالات دیگر در «طیف» OCD داشته باشند. در سال 2001، یک بررسی متا تحلیلی گزارش داد که احتمال ابتلا به OCD در یک فرد مبتلا به OCD، 4 برابر بیشتر از افرادی است که این اختلال را ندارند.

این و سایر مطالعات احتمال شیوع خانوادگی OCD را افزایش داده و منجر به جستجویی برای شناسایی عوامل ژنتیکی خاصی شده است که ممکن است درگیر باشند. S با این حال، علیرغم تکثیر مطالعات، و ده ها نامزد بالقوه ژن پیشنهاد شده، محققان تاکنون نتوانسته اند یک ژن کاندید ثابت مسئول OCD را شناسایی کنند.

همچنین باید به خاطر داشت که بسیاری از مبتلایان OCD را در هیچ جای دیگر خانواده خود یا حتی سایر مشکلات اضطرابی را شناسایی نمی کنند. این نظریه را می‌توان بر اساس صحبت با دوقلوهای همسان که در آن یکی مبتلا به OCD است و دیگری اصلاً مشکل اضطرابی ندارد، زیر سؤال رفت.

آنچه این نشان می دهد این است که ژنتیک ممکن است تنها علت OCD نباشد (اگر اصلا باشد)، و شیوع OCD در خانواده می تواند رفتارهای آموخته شده در برخی موارد باشد. بنابراین اگرچه نمی‌توانیم ژنتیک را رد کنیم، اما واضح است که این کل داستان نیست و عوامل آموخته‌شده یا محیطی ممکن است نقش مهم‌تری ایفا کنند.

به طور خلاصه، هیچ سود آشکاری برای ارائه توضیحات بیولوژیکی برای علت OCD وجود ندارد، به خصوص اگر چنین پیشنهاداتی باعث شود کسانی که رنج می برند روش های درمانی روانشناختی موجود را رد کنند.