آیا به زوج درمانی نیاز دارم یا درمان فردی؟
پس از درگیر شدن در دعواهای بی پایان با شریک زندگی خود، مقابله با ترس و اضطراب، مشاهده این ناامنی های مزاحم که ظاهر می شوند و مشکل در محل کار، شما در انتهای طناب خود هستید - و شریک زندگی شما نیز همینطور. شما به حدی از ناامیدی رسیدهاید که میدانید چیزی باید تغییر کند و دیگر نمیتوانید در وضعیت فعلی خود بنشینید. شما تصمیم گرفته اید که درمان قدم بعدی برای دریافت کمکی است که نیاز دارید ، و اکنون که جستجو را شروع کرده اید بیشتر از همیشه گیج شده اید. آیا به رابطه درمانی فردی یا زوج درمانی نیاز دارید ؟ همانطور که بیشتر پاسخ ها در زمینه روانشناسی و درمان به طور کلی ... بستگی دارد.
آیا در ازدواج/رابطه خود مشکل دارید؟
اگر پاسخ منفی است، یا مشکل فقط علائم اضطراب، افسردگی یا اعتیاد شما را احاطه کرده است (یا چیز دیگری که در درجه اول شما را تحت تأثیر قرار می دهد)، درمان فردی احتمالاً راه حلی است. منظور از درمان فردی در واقع پرداختن به مواردی است که مختص یک فرد است و بیشتر بر علائم خاص مانند حملات اضطرابی، واکنشهای سوگ، پاسخهای ضربهای، علائم افسردگی یا افکار مزاحم متمرکز است . درمان فردی در این سناریوها بسیار مؤثر است، و داشتن فردی که بتواند گوش دهد، حمایت کند و تجارب اصلاحی شفابخش را ارائه دهد، همیشه مفید است . با این حال (و این یک FUT بزرگ است)، شرکت در درمان فردی زمانی که مشکلی در رابطه وجود دارد یا بیشتر جلسات خود را صرف صحبت در مورد رابطه خود می کنید، می تواند آسیب های جبران ناپذیری را به همراه داشته باشد.
اگر ازدواج من با مشکل مواجه شود، چرا درمان فردی ایده بدی است؟
تحقیقات نشان میدهد که مشتریانی که برای یک موضوع مرتبط با زوجدرمانی به درمان فردی میپردازند، نسبت به افرادی که درگیر زوجدرمانی هستند، به میزان قابلتوجهی شریک زندگی خود را طلاق میدهند یا ترک میکنند. این برای عوامل مختلفی است، اما چیزی که من معمولاً در مورد اتفاق میبینم/میشنوم این است که شریک زندگی در درمان فردی شرکت میکند، احساسات خود را تأیید میکند و بهجای اینکه در چارچوب یک سیستم (در این مورد رابطه) به عنوان یک فرد توانمند میشود. . هیچ کس به اندازه کافی به مسئولیت خود مراجع در مشکلات رسیدگی نمی کند، زیرا درمانگر نمی تواند پویایی را از نزدیک مشاهده کند، و شریک زندگی درست از رابطه خود قدرت می گیرد - در این شرایط هیچ کس طرف رابطه نیست. بدون کسی که برای بهبودی هر دو شریک زندگی مشترک ریشه یابی کند یا راهی برای پایان دادن به رابطه سالم پیدا کند، امید چندانی وجود ندارد که به سمت خوبی پیش برود.
مشکل دیگر کار بر روی یک مشکل رابطه به صورت فردی این است که طرف مقابل نمی داند چه چیزی در حال بحث است یا از ابزارهایی که به اشتراک گذاشته می شود، که باعث ایجاد انتظارات نادرست و شکست اجتناب ناپذیر می شود . اگر بخواهم درمان کنم و از ابزارهایی که درمانگرم به من می دهد استفاده کنم، اما شوهرم با خوشحالی از کاری که انجام می دهم بی خبر باشد و آنطور که من می خواهم به او پاسخ ندهد، احتمالاً تلخ می شوم بر ضد او باشد یا این باور را داشته باشید که درمان کار نمی کند. اما این به شدت برای هر دو شریک درگیر ناعادلانه است. وقتی بین انتظارات ما و واقعیت فضای زیادی وجود دارد و یک نفر در این موقعیت کاملاً نابینا است، این یک دستور العمل برای فاجعه و رنجش است.
همچنین مطمئناً بازتابی از پویایی ناسالم موجود در رابطه است که با الگوی جدید تشدید خواهد شد. به احتمال زیاد شریکی که به درمان می رود بیش از حد کارکرده است، می خواهد همه چیز را اصلاح کند، مسئولیت بهتر کردن اوضاع را بر عهده می گیرد، طرف مقابل را کنار می زند یا از کمک امتناع می ورزد - و شریک غیر درمانی غافل است، نمی داند چگونه باید با او ملاقات کند. نیازهای شریک زندگی، عملکرد ناقص، هماهنگ نشده است، یا احساس می کند که به بیرون رانده شده است. این پویایی که به روشی جدید و متفاوت توسط یک حرفه ای تقویت می شود ، رابطه را نابود می کند.
اگر بخواهم رابطه را تمام کنم چه؟
اگر به دنبال پایان دادن به رابطه هستید و قبلاً این تصمیم را گرفته اید، می توانید درمان فردی یا زوج درمانی را انتخاب کنید - اگرچه من هنوز زوجدرمانی را توصیه می کنم . در پایان یک رابطه غم و اندوه وجود دارد ، و میتوانید از درمان فردی حمایت لازم را دریافت کنید ، اما زوجدرمانی میتواند به شما کمک کند تا هم بهبود پیدا کنید و هم به روشی سازنده که محترمانه و معنادار است پیش بروید . همچنین می توانید روی جداسازی کار کنید و برنامه ای برای فرزندپروری مشترک ارائه دهید (اگر این بخشی از موقعیت باشد).